وصیت به خانواده :
پدر و مادر عزیزم برادران و خواهران وعزیزو گرامی شما خود علاقه مرا نسبت به اسلام و مسلمین و به خصوص به این انقلاب واقف هستید و می دانید که من آگاهانه این راه را انتخاب کردم اما این آگاهی و انتخاب من چیزی جدا از شما نیست مادر عزیزم که مرا با مسجد و محراب و عزاداری سرور شهیدان آشنا ساختی خداوند عظمت این اعمال شما را می داند و اجری بزرگ و عظیم بر شما عطا خواهد کرد و درود بر شما که با آغوش باز فرزندان خود را به جبهه های حق علیه باطل فرستادید درود خدا و ملائکه بر شما انسانهای صالح که با مفقود شدن برادرم رحمان در معرکه جنگ و نبرد اسلام علیه کفر حتی یکبار نیز گریه نکردید و صبر یشه نمودید و درود بر شما مادران و پدرانی و که با افتخار مدال شهادت را برگردن فرزندان خود آویختید و این مدال الهی را به دست آورید و تا روز محشر و در محضر حضرت فاطمه زهرا (ص) نشان دهید و بگوئید. اگر حسین تو در کربلا با ۷۲ تن شهید شد و ما نبودیم که فرزند تو را یاری کنیم. اکنون فرزندان ما به ندای هل من ناصر ینصرنی فرزند تو لبیک گفته و مدال شهادت بر گردن آویخته است پس ای مادر و ای پدر عزیزم از شهادت فرزندان خودتان ناراحت نباشید و می دانم که نخواهید شد و نیستید و خود را آماده کنید تا آن چهار برادر دیگرم را نیز به صحنه پیکار حق علیه باطل فرستید تا مدال آفتخار آفرین شهادت رابر گردن آویزند اگر شما سعادت فرزندان خود را می خواهید چه سعادتی بالاتر از شهادت در راه خدا از فرزندان خود را می خواهید چه سعادتی بالاتر از شهادت در راه خدا از فرزندان خود سراغ دارید ؟ که آنها در این دنیا و آخرت خوشبخت کند آیا کدام خوشبختی ها را سراغ دارید که رضای خدا و رسول خدا در آن باشد ؟ آیا بالاتر از شهادت را سراغ دارید و من می دانم که خداوند بر شما صبر جزیل عنایت فرماید و اگر برادرم رحمان نیز شهید شده است که من یقین دارم که شهید شده است خداوند او را نیز مورد رحمت بی انتهای خود قرار دهد و به هر دوی ما لیاقت دهد تا در بهشت ابدی او در جوار سرور سید الشهدا آقا ابا عبدالله الحسین باشیم .
پدر و مادر عزیزم شما در حق اینجانب زیاد متحمل اذیت و زحمت شدید و حق زیادی بر گردنم دارید امیدوارم که با بزرگواری خودمرا ببخشید و از تقصیر من بگذرید و حق خود را بر من حلال کنید درود خدا بر رسولش و بر شما پدر و مادر عزیزم باد .
و اما ای برادر عزیزم کاظم ، حسین ، مصطفی امیدوارم شما نیز راهی را بر گزینید که امام حسین (ع ) برگزید و سنگر شهیدان را پر کنید که می دانم چنین خواهید کرد و خداوند نیز به شما توفیق دهد تا موفق سربلند باشید بکوشید تا درس های خود را به نحو احسن بخوانید و هرگز از خواندن و مطالعه خسته نشوید و قدر پدر و مادر خود را بدانید و با آنها با مهربانی و خوشرویی برخورد کنید و رضای آنها را بدست آورید که رضای خداوند در رضایت آنهاست.
و تونیز ای خواهرم تو نیز بسیار علاقه مند به سالار شهیدان پایه گذار مکتب شهادت ابا عبد الله الحسین (ع) و اصحاب با وفای او داری در فراق و هجران ما صبر و استقامت بیشتر کن و زینب وارپیام رسان پیام رسان خون شهیدان باش می دانی حضضرت زینب (س ) ادامه دهنده راه شهادت برادرش حسین (ع ) بود.
و شما ای همسر مهربان و عزیزم فخرالسادات موسوی قلبم مملو از کلام است برای نوشتن ولی قلمم را یاری نوشتن نیست. زیرا در مقابل خدمت شما من چه بنویسم و چه بگویم که زبانم قاصر است اما فقط یاد آور می شود با اینکه می دانستید ازدواج با من چه مشکلاتی دارد؟ آنرا قبول کردید وامروز بر تو رسالت خون شهدا است که آنرا گوش خفتگان برسانی ، من برای تو کلامی ندارم که بنویسم زیرا که تو وظیفه خود را بهتر می دانی از تو سپاسگذاری می کنم و امیدوارم که خوب تربیته حقت را حلال کنی و زحماتی را که متحمل شدی به خاطر خدا بر من حلال کنی ، تنها یک سفارش می کنم و آن اینکه فرزندمان را خوب تربیت کنی و در راه امام حسین هدایت نمائی و به ایشان بگوئی که از شهادت پدرش ناراحت و غمگین نباشد بلکه افتخار کند و اسلحه پدر را بر دوش گیرد و بر دشمنان اسلام و این مرز و بوم هجوم برد و تا نابودی استکبار جهانی در روی زمین به مبارزه خود ادامه دهد .
و ای پدر و مادر عزیزم یک امانتی دارم پیش شما و به شما سفارش می کنم امانت های مرا خوب نگهداری کنید بالاخص آن سیده بزرگوار را منظور همسر گرامی شهید؛ زیرا او مهمان است بر ما. مهمانی ازخانواده حضرت زهرا (ص) و ما باید در مقابل فاطمه زهرا امانت او را خوب نگهداری کنیم و او را نرجانید که می دانم نمی رنجانید هر طور که خودش می خواهد با او رفتار نمائید . فرزندش را که هم فرزند فاطمه است و هم فرزند شما بگذارید پیش خودش باشد و من شرم دارم که سفارش کنم اما باز هم می گویم من از او کاملاً راضی هستم که خدا انشاء الله از او راضی باشد. او زحمت فرزندشما را کشیده است و سختی را بر خود خریده است و بر ماست که از امانت حضرت فاطمه زهرا خوب نگهداری کنیم رضایت این سید بزرگواربر شما واجب است که صفای قلب او همیشه مرا می لرزاند.
امیدوارم همچنان که در مورد فرزندان خودتان امانتدار خوبی بودید و آنها را به خدا هدیه کردید از مهمان خود نرجانید و هر کس او را بر نجاند مرا رنجانده است و علی (منظور پسرش) نیز که دیگر لازم به سفارش نیست البته همه شما را به خدای می سپارم و همه عزیزانم را به خدا .می سپارم از همه برایم حلالیت بطلبید و امیدوارم که همه آنهائی که بر گردن من حق دارند مرا نه به خاطرخودم بلکه به خاطر خدا ببخشند.
امید آن دارم که از دعای خیر امام عزیز رزمندگان اسلام را فراموش نکنید و به من نیز دعا کنید که خدا از تقصیر بگذرد در مورد طلب و بدهکاریهایم باید بگویم که یک وصیتنامه جداگانه در منزل دارم.
خدایا مرا به فظیلت و کرمت ببخش و بیامرز درود بر امام و رزمندگان اسلام
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
همسرش در این باره می گوید: اوقات فراغت ایشان بسیار کم بود ولی با وجود این، اوقات فراغتش را یا صرف مطالعه کتاب، قرآن، ادعیه و... می کرد و یا به دیدار پدر و مادرم و والدین خودش می رفتیم و چون فردی مهمان نواز بود اگر مهمان داشتیم در کارهای خانه به من کمک می کردند، بدون اینکه من از ایشان خواسته باشم.
هر فرصتی که پیدا می کرد در کمک به من دریغ نمی کرد. بخصوص هر وقت من برای انجام کاری به بیرون می رفتم دور از چشم من، کارهای منزل از قبیل شستن ظروف و لباس و خرید را انجام می داد.
یک بار به او گفتم شما به جبهه می روید و ثواب می کنید به ما چه می رسد؟ در پاسخ گفت: اگر شهید شدم، آن دنیا شفاعتتان می کنم. همین عامل سبب شده بود که با رضایت کامل ایشان را رهسپار جبهه کنم و با وجودی که شبهایی پیش می آمد که بی شام، سرم را بر بالین می گذاشتم ولی هرگز از مشکلات شکایتی نمی کردم و به یاد ندارم از رفتنش احساس و ابراز ناراحتی کرده باشم.